بزرگنمایی:
با استناد به دادههای پژوهشی، زنگ خطری بعنوان هشداری جدی نسبت به مسیر کنونی کشور که ایران در حال حرکت به سمت پیرترین کشور خاورمیانه است به صدا درآمده و در صورت عدم تغییر رویکرد، اصلاح این مسیرغیرممکن خواهد بود؛ ریشه اصلی بحران کاهش نرخ باروری در ایران، فرهنگی است یا اقتصادی؟!
با استناد به دادههای پژوهشی، زنگ خطری بعنوان هشداری جدی نسبت به مسیر کنونی کشور که ایران در حال حرکت به سمت پیرترین کشور خاورمیانه است به صدا درآمده و در صورت عدم تغییر رویکرد، اصلاح این مسیرغیرممکن خواهد بود؛ ریشه اصلی بحران کاهش نرخ باروری در ایران، فرهنگی است یا اقتصادی؟!
دکتر محدثه شکریپور، متخصص و کارشناس مسائل جمعیتی، در تحلیل جدیدترین دادههای مرتبط با نرخ باروری در ایران، یافته ای نگرانکننده را مطرح کرده است که تمرکز سیاستگذاران را از جنبههای اقتصادی صرف به ابعاد فرهنگی معطوف میسازد! بر اساس یافتههای پژوهشی که وی در استان همدان به انجام رسانده، 60 درصد از عوامل بازدارنده جوانی جمعیت ریشه در مسائل فرهنگی دارند، این آمار سهم عمدهای را به مؤلفههای فرهنگی اختصاص داده و در مقابل، سهم عوامل اقتصادی را به درصد کمتری تقلیل میدهد.
این تحلیل نشان میدهد که تمرکز صرف بر بهبود شرایط اقتصادی، مانند ارائه وامها یا مشوقهای مالی برای فرزندآوری، در مواجهه با تغییرات عمیق فرهنگی در ارزشهای خانواده و نقشهای اجتماعی، کارایی لازم را نخواهد داشت. دکتر شکریپور تأکید دارد که تغییر نگرش نسبت به خانواده، فرزند پروری و سبک زندگی مدرن، اکنون بر تصمیمگیریهای زوجین تأثیرگذارتر از وضعیت مالی آنهاست.
وی در تشریح این یافتهها، به پدیده قابل توجهی اشاره کرد: «بسیاری از خانوادههای متمول نیز اکنون تکفرزندی یا بیفرزندی را انتخاب کردهاند.» این گزینش، حتی در شرایطی که محدودیتهای اقتصادی وجود ندارد، خود نشاندهنده غلبه مؤلفههای غیرمادی، از جمله دغدغههای مربوط به کیفیت زندگی، تحصیلات، برنامهریزی شغلی، و نگرانیهای مربوط به آینده و تربیت فرزند در محیط پیچیده شهری و امروزی است. این امر به وضوح نشان میدهد که ریشه مشکل صرفاً کمبود منابع مالی نیست، بلکه تغییراتی بنیادین در زیربنای فرهنگی جامعه رخ داده است.
تحلیل دکتر شکریپور بر یک تضاد تاریخی مهم در تجربه جمعیتی ایران استوار است که میتواند سیاستگذاریهای فعلی را به چالش بکشد و با مقایسه وضعیت کنونی با دهه شصت شمسی، یک نقطه عطف فرهنگی را برجسته میکند: «مردم ایران در دهه 60، در شرایط جنگی و با کمترین امکانات اقتصادی، ثابت کردند که اقتصاد عامل تعیینکننده نیست؛ عامل مهم، فرهنگ است.»
در شرایطی که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود و فقر و کمبود منابع اقتصادی به شدت احساس میشد، نرخ باروری در ایران به اوج خود رسید. نرخ باروری در آن دهه به طور میانگین بالغ بر 6.4 بود، که نشاندهنده یک تعهد فرهنگی قوی نسبت به تشکیل خانواده و فرزندآوری بود. این آمار تاریخی، در تضاد کامل با وضعیت کنونی قرار دارد که در آن نرخ باروری به شدت سقوط کرده و به 1.4 رسیده است و این تضاد تاریخی، تلاشهای اخیر براجبران کاهش جمعیت از طریق مشوقهای اقتصادی را به طور جدی زیر سؤال میبرد.
دکتر شکریپور با اشاره به تجربه سایر کشورهایی که با وجود فراهم کردن مشوقهای عالی (نظیر کمکهزینههای سخاوتمندانه برای تولد فرزند یا مرخصیهای طولانی والدین، مسافرتهای لوکس، تامین هزینهها تا دوران نوجوانی فرزند و...) نتوانستند از چاله جمعیتی خارج شوند، نتیجهگیری میکند که «مهمترین عامل و بیشترین دلیل کاهش نرخ باروری، فرهنگ است.»
زمانی که زیرساختهای فرهنگی برای فرزندآوری تضعیف شوند، حتی تزریق منابع مالی نیز نمیتواند به تنهایی موجب رشد مجدد نرخ باروری شود. این وضعیت نشان میدهد که جامعه ایرانی از نظر فرهنگی در مرحلهای قرار گرفته که فرزندآوری دیگر نه تنها یک ضرورت اجتماعی، بلکه یک انتخاب کماولویت در میان سایر اهداف فردی و شغلی تلقی میشود.
دکتر شکریپور با تأکید بر اینکه روند کنونی کاهش جمعیت، نه یک نوسان طبیعی، بلکه یک بحران بزرگ و ساختاری است، وضعیت را اینگونه تشریح میکند: «به ازای هر دو نفر فوت شده، دو نفر موالید جایگزین نیست و جمعیت در حال از بین رفتن است.» این جمله به مفهوم «جانشینی نسلها» اشاره دارد که در حال حاضر دچار اختلال جدی شده است. نرخ جایگزینی نسلها (که برای حفظ جمعیت ثابت لازم است) باید حداقل 2.1 باشد، اما نرخ فعلی 1.4 نشاندهنده کسری شدید در ساختار سنی آینده کشور است.
وی در پایان هشداری جدی و تعیینکننده به رویکرد حاکمیتی در قبال مسئله جمعیت داد و تأکید کرد که این موضوع یک راهکار دستوری یا صرفاً اداری نیست: «بحث جمعیت به صورت حاکمیتی پیش نخواهد رفت بلکه باید از دل مردم پیش برود و خود مردم بخواهند که جوانان، آینده و کشورشان را نجات دهند.» این دیدگاه بر لزوم ایجاد اجماع ملی و تغییر در ارزشهای اجتماعی تأکید دارد، نه صرفاً ابلاغ بخشنامههای اداری.
پیامدهای عدم اصلاح این مسیر، بسیار سنگین خواهد بود. دکتر شکریپور در این رابطه به دو پیامد محوری اشاره دارد:
الف) ورود به چاله جمعیتی غیرقابل بازگشت: وی اظهار داشت که در صورت ورود به این چاله، خروج از آن غیرممکن بوده و کشور ناچار به پذیرش راهحل اجباری خواهد شد.
ب) مهاجرپذیری اجباری: تنها راهکار عملی برای پر کردن شکاف نیروی کار و جمعیت سالمند، «مهاجرپذیری از کشورهای همسایه با نرخ جمعیتی بالا» خواهد بود. این امر به طور مستقیم بر هویت ملی و فرهنگی کشور تأثیر خواهد گذاشت، در حالی که ایران اسلامی به سرعت در حال تبدیل شدن به پیرترین کشور خاورمیانه است.
این تحلیل جامع بر ضرورت درک ریشههای فرهنگی بحران جمعیت و بازنگری در اولویتهای سیاستگذاری عمومی کشور تأکید میکند.
وی از منظر اجرایی، انتقادی جدی به روند اجرای سیاستهای حمایتی داشت و اعلام کرد: علیرغم اهمیت حیاتی «قانون جوانی جمعیت، این قانون تنها 30 تا 40 درصد اجرایی شده» که به نظر میرسد سطح پایین از اجرای قوانین، فرصتهای طلایی توجه به جوانی جمعیت کشور را در مسیر بحران پیشبینی شده قرار داده است.
جبهه اخلاقی: تقبیح «قتل جنین» و جاهلیت مدرن؛ بخش مهمی از تحلیل دکتر شکریپور به مسئله سقط جنین معطوف شد که وی آن را مصداق «قتل یک بچه» دانست و خواهان تقبیح عمومی آن در رسانهها و جامعه شد.
وی با اشاره به موارد مستند در جلسات تبیین جوانی جمعیت، این رفتار را مصداق «جاهلیت مدرن» خواند. دکتر شکریپور گزارش داد: «ما مواردی داشته ایم که خانواده تنها به این دلیل که جنین دختر بود، شش بار اقدام به سقط جنین کرده بودند.»
این کارشناس تأکید کرد که این عمل از نظر شریعت، عرف و وجدان، تفاوتی با کشتن یک فرزند خانواده ندارد و مادران باید از تأثیرات روانی وحشتناک اعمال خود بر جنینهای 4 یا 8 هفتهای آگاه باشند.
وی نتیجهگیری نهایی در این حوزه چنین بیان کرد: «اگر فقط 50 درصد از قتل جنین در خانوادهها پیشگیری شود، بخش بزرگی از مشکلات جوانی جمعیت حل خواهد شد.»