بزرگنمایی:
در دهه ۱۳۸۰، بهروز مرادی استاندار وقت همدان با نگاهی آیندهنگر و فهمی ژرف از نقش ورزش در توسعه سرمایه اجتماعی، تصمیمی سرنوشتساز گرفت؛ انتقال امتیاز تیم لیگ برتری پاس به همدان. این تصمیم، نهتنها به همدان هویتی ورزشی در سطح ملی بخشید بلکه شور و شعفی بیسابقه در میان جوانان و خانوادهها پدید آورد؛ تیم پاس همدان به نماد غیررسمی همبستگی شهری و هویت بومی بدل شد؛ و چه نعمتی بزرگتر از آن که یک شهر دلیل مشترکی برای شادی و فریاد داشته باشد.
در دهه 1380، بهروز مرادی استاندار وقت همدان با نگاهی آیندهنگر و فهمی ژرف از نقش ورزش در توسعه سرمایه اجتماعی، تصمیمی سرنوشتساز گرفت؛ انتقال امتیاز تیم لیگ برتری پاس به همدان. این تصمیم، نهتنها به همدان هویتی ورزشی در سطح ملی بخشید بلکه شور و شعفی بیسابقه در میان جوانان و خانوادهها پدید آورد؛ تیم پاس همدان به نماد غیررسمی همبستگی شهری و هویت بومی بدل شد؛ و چه نعمتی بزرگتر از آن که یک شهر دلیل مشترکی برای شادی و فریاد داشته باشد.
تاریخ ورزش در ایران، برگهایی زرین و خاطرهانگیز دارد؛ اما در میان این برگها، نامهایی هستند که نهتنها با پیروزیهایشان بلکه با تأثیری که بر فرهنگ عمومی و روحیه اجتماعی مردم نهادند، جاودانه شدهاند. نام "پاس" یکی از همین نامهاست؛ تیمی که دههها پیش در پایتخت شکل گرفت و با بهرهمندی از مدیریت حرفهای، کادر فنی مجرب، و بازیکنانی بزرگ، به یکی از قطبهای فوتبال ایران و آسیا تبدیل شد. قهرمانی در مسابقات باشگاههای آسیا تنها یکی از درخشانترین افتخارات این تیم بود؛ افتخاری که تا سالها به عنوان نماد نظم، برنامهریزی و پیشرفت در ورزش کشور یاد میشد.
اما سرنوشت تیم پاس، فقط به مستطیل سبز ختم نشد؛ بلکه پیوندی عمیق با تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز یافت. در دهه 1380، بهروز مرادی استاندار وقت همدان با نگاهی آیندهنگر و فهمی ژرف از نقش ورزش در توسعه سرمایه اجتماعی، تصمیمی سرنوشتساز گرفت؛ انتقال امتیاز تیم لیگ برتری پاس به همدان. این تصمیم، نهتنها به همدان هویتی ورزشی در سطح ملی بخشید بلکه شور و شعفی بیسابقه در میان جوانان و خانوادهها پدید آورد. ورزشگاه قدس همدان به قلب تپنده شهر بدل شد و در روزهای بازی، خیابانها و کوچهها مملو از زمزمههایی بود که به جای دلسردی و روزمرگی، از امید و هیجان سخن میگفتند.
روایتهای بسیاری نقل شد که چگونه در روزهای مسابقه پاس، آمار جرم و جنایت به شکل محسوسی کاهش مییافت زیرا جوانان به جای سرگردانی و آسیبپذیری در برابر بزه، به ورزشگاه میرفتند، همدل میشدند، فریاد میزدند، هیجان های خود را تخلیه می کردند، میخندیدند و تعلق خاطر میآموختند. تیم پاس همدان به نماد غیررسمی همبستگی شهری و هویت بومی بدل شد؛ و چه نعمتی بزرگتر از آن که یک شهر دلیل مشترکی برای شادی و فریاد داشته باشد.
این تیم در اولین سال حضورش یعنی هفتمین دوره لیگ برتر فوتبال ایران با نام جام خلیج فارس توانست با کسب 49 امتیاز از 34 بازی و کسب عنوان بهترین تیم شهرستانی در رده پنجم جدول ردهبندی قرار بگیرد.
تیم پاس در یکی از درخشانترین نتایج خود توانست تیم پرسپولیس تهران را در دی ماه سال 1386 و در مرحله یکهشتم نهایی جام حذفی ایران با نتیجه سه بر صفر شکست دهد. همچنین سبزپوشان پاس همدان در 20 اردیبهشت سال 1388 در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی فوتبال ایران و درحالی که 9 نفره بودند توانستند با نتیجه دو بر یک تیم پرسپولیس تهران را در ورزشگاه قدس همدان شکست دهند تا به نیمه نهایی جام حذفی فوتبال ایران برسند.
اما این شکوه و پویایی، متأسفانه دوام نیاورد؛ با پایان مأموریت استاندار وقت و تغییر نگاه مسئولان به جایگاه ورزش، آرام آرام مدیریتی رانتی و سیاسی بر تیم مستولی شد؛ نگاهی که از فوتبال نه بهعنوان ابزاری برای توسعه فرهنگی و اجتماعی، بلکه چون ابزار تبلیغاتی زودگذر بهره برد. نتیجه، افولی مکرر بود؛ تیمی که روزی در صدر جدول میدرخشید، امروز به خاطرهای غمانگیز در لایههای فراموششده لیگهای پایین کشور بدل شده است.
این تیم در روز 29 اردیبهشت 1390 و در هفته پایانی دهمین دوره مسابقات فوتبال دسته برتر ایران، جام خلیج فارس میزبان تیم استقلال تهران بود، نتیجه را دو بر صفر واگذار کرد تا با کسب 35 امتیاز و به دلیل تفاضل گل کمتر نسبت به شاهین بوشهر و راهآهن شهرری در رده شانزدهم جدول ردهبندی قرار بگیرد و به همراه تیمهای پیکان قزوین و استیل آذین به مسابقات فوتبال دسته اول باشگاههای ایران جام آزادگان سقوط کند.
پاس همدان، لیگ آزادگان 92–1391 را در جایگاه سوم به پایان رساند و در پی محرومیت شهرداری تبریز به پلی آف صعود کرد. پاس در دور اول پلی آف پس از دو بازی مس سرچشمه را شکست داد اما در بازی دوم مغلوب ذوب آهن اصفهان شد.
از منظر جامعهشناسی، این زوال، صرفاً یک اتفاق ورزشی نیست، بلکه نشانهای نگرانکننده از غفلت از نقش بنیادین ورزش در ایجاد هویت شهری، افزایش امید اجتماعی، کاهش انزوای جوانان، و تقویت مشارکت اجتماعی است. ورزش، بهویژه فوتبال، زبان مشترک نسلهاست؛ فضایی برای آموزش مدنیت، قانونمداری، کار گروهی، بردباری، و مسئولیتپذیری است.
احیای تیم پاس همدان با برخورداری از 3 ورزشگاه شهیدان حاجیبابایی با گنجایش 8 هزار نفر، شهدای قدس با گنجایش 5 هزار نفر و شهید مفتح با گنجایش 15 هزار نفر و هزاران هوادار چشمانتظار، یک ضرورت اجتماعی است، نه صرفاً یک تصمیم ورزشی. احیایی که تنها در پرتو مدیریت حرفهای، حمایت همهجانبه مادی و معنوی، و پرهیز جدی از نگاههای سیاسی و جناحی محقق خواهد شد. تیم پاس باید دوباره تبدیل شود به تیم مردم؛ نه تیم مدیران موقت.
مردم همدان، هنوز پاس را دوست دارند؛ هنوز خاطرات فریادهای دستهجمعیشان از پلههای ورزشگاه را در دل دارند؛ هنوز میخواهند فرزندانشان از پنجره خانه، پرچم تیم شهرشان را ببینند و با غرور بگویند: «این تیم مال ماست.»
بازگرداندن پاس به مسیر افتخار، یعنی احیای امید، نشاط، و همبستگی در شهری که لایق آن است. امید که گوش شنوای مسئولان، پژواک این خواسته تاریخی مردم همدان را بشنود.